اولین سال نو (نوروز 1391)
این بهار اولین سالی است که این فرشته کوچولو در کنار ماست و من و بابایی از داشتنش خیلی خوشحالیم و خدا رو شکر می کنیم مامانی جون شما اینقدر شیرین و دوست داشتنی هستی که حتی وقتی می خوابی من و بابایی تحمل 1 ساعتی که داری استراحت می کنی رو هم نداریم و همش می آییم و توی اتاق نگاهت می کنیم و می ریم. اما از روز اول عید بگم که چه روز خوبی بود. چون اینجا صبح زود یعنی ساعت 5:15 سال تحویل می شد من و بابایی تصمیم گرفتیم که بیدار شیم ولی از اونجایی که شما یک ساعت درست و حسابی هستی و هر روز ساعت 5 بیدار می شی و شیر می خوری دیگه ساعت کوک نکردیم و به امید شما خوابیدیم تا ساعت 5 ولی انگار که توی سال جدید شما تصمیم گرفتی که بیشتر بخوابی بیدار نشدی تا س...
نویسنده :
mamane arsha
1:05