من دیگه از امروز 2 تا دندون خوشگل دارم
امروز صبح مامانیم با یک قاشق چایخوری کوچولو اومد سراغم چند روزی بود که منتظر این لحظه بود ولی من هنوز دندونم در نیومده بود خلاصه تا قاشق خورد به دندونای کوچولوم صداش در اومد اونوقت بود که مامانی تا می تونست قربود صدقم رفت و کلی از خوشحالی گریه کرد منم که دیدم وقتشه از او خنده قشنگام کردم که بیشتر خوشحال بشه توی همین گیر و دار بودیم که باباییم هم از راه رسید دیگه نمی دونین چقدر بغلم کرد و منو چلوند منم که خوشحال بودم و صدام در نمیامد مثل همیشه خوش اخلاق و خنده رو بابا هم از این فرصت استفاده کرد و تا می تونست باهام بازی کرد خلاصه که الان من یه آقای خوشگلم با 2 تا دندون خوشگل حالا تصمیم گرفتم با این دندونام همه خوردنی های خوشمزه رو امتحان کنم اینو تنهایی خودم تصمیم گرفتم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی